دمبال جایی می گشت که از پنجره اش زاینده رود را ببیند به همین خاطر به هتل چهل پنجره رفت. همه چیز نمایان بود تازه آب را در زاینده رود رها کرده بودند و سی و سه پل و پل خواجو زیبایشان دو چندان شده بود گویی آنها نیز تشنه بودند فوارها به راه افتاده بودند و مردم سوار بر قایق های پدالی در زاینده رود لذت می بردند .به آتشگاه و منارجنبان و باغ پرندگان نیز سری زد اما دلش تاب نیاورد و نتوانست بیشتر از چهار روز آنجا بماند می خواست هر چه سریعتر به شهر گلاب، کاشان برود از دوستانش تعریف خانه نقلی کاشان را که چندان هم نقلی نبود و تنها به دلیل نام صاحب آنجا نام نقلی را رویش گذاشته بودند را زیاد شنیده بود خانه ای برای دوران قاجاری چند روزی که در آنجا بود به قمصر و حمام فین کاشان خانه های گلی نیز رفت .